دینادینا، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 29 روز سن داره

دردونه ما دینا

فوت بابا

1393/7/28 9:01
نویسنده : محیا
1,264 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دوستان پدر دینا فوت کرد.من و دینا رو تنها گذاشت رفت.برای شادی روحش صلوات بفرستین.فکر نکنم دیگه بیام وبلاگ میام نظرات شما رو میخونم و میرم.خیلی داغ بزرگی بود.خدا سختریم آزمایش از من گرفته.برام دعا کنید.

پسندها (4)

نظرات (11)

هنرهای دست ساز چیکچی
28 مهر 93 9:33
خدا رحمتشون کنه . تسلیت میگم
♥بابایی و مامانی♥
28 مهر 93 22:03
سلام محیا جون خوبی خانم.... خیلی به فکرتم برام یه شوک بزرگ بود خیلی بزرگ ولی بدون خدا اگه بندش رو توسختی قرار میده اول از همه صبرو تحملش رو بهش میده از خدا میخوام همیشه تنت سالم باشه تا بتونی دینای نازم رو همدم باشی به خاطر دینا قوی باش دوستم..... ای کاش کرج زندگی میکردید خیلی دوست داشتم تا از نزدیک ببینمت و بدونی دوستیهامون هر چند مجازیه ولی واقعا با لبخندت دلم شادو با غمت غمگین میشم دوستم.... میبوسمتون مواظب خودتون باشید من واز حالتون بی خبر نزار من هر روز میام وبت سر میزنم...
محیا
پاسخ
دوست خوبم سلام.از لطفت ممنونم.خوشحالم دوستتی خوبی مثل شما دارم خیلی داغونم برام دعا کن
مامانی شایلین جون
29 مهر 93 14:47
واییییییییی خدای من چطور ممکنه؟ یعنی بابای دینا فوت کرد؟ اخه چرا؟ چی شد؟ من الان قلبم داره میلرزه. وای عزیزم نمیدونم چی بگم خدا بهت صبر بده چقدر سختهوای دینا چیکار میکنه؟من همش نگران بودم که چرا آپ نمیکنی. چرا هیچی نمینویسی. واقعا نگران میشدم بعضی وقتا وای هنوز باورم نمیشه دختر آخه چرا؟ عکساشونو دیده بودم خیلی سالم و قوی به نظر میومدن. خدای من خدا بهت صبر بده عزیزم خدا رحمتش کنه
محیا
پاسخ
ممنونم دوست خوبم.بابای دینا چند وقت مریض شد دکترا نفهمیدن مریضیش چی بود آخر عفونت رفت توی خونش و... داغ بزرگی رو دل ما گذاشت
مامانی شایلین جون
30 مهر 93 13:34
خدا لعنت کنه این دکترا رو خدا لعنتشون کنه. واسه چی درس خوندن اسمشونو دکتر گذاشتن. بمیرم برات عزیزم محیا جون خیلی خیلی براتون ناراحتم. خدا بهتون صبر بده. الان مسئولیتت خیلی زیاده داغت بزرگه ولی باید آرام جان دخترت باشی.الهی خدا بهت صبر و بردباری بده. عزیزم لطفا وبلاگتو ترک نکن. ما هستیم همیشه کنارتیم حتی بخوای خارج از این دنیای مجازی کنارتیم باش و بنویس و دخترت رو هم آروم کن. محیا جون خداوند پشت و پناه خودتو دخترت نازت باشه. بدون فرشته های مهربون خدا همیشه بالا سر و خودت و دینا جونن و محافظتونن.میبوسمت گلم مراقب خودتو دینا باش
♥بابایی و مامانی♥
30 مهر 93 19:05
سلام محیا جون خوبی خانم دینای گلم خوبه دلمون براش تنگ شده یه عکس ازش بزار ... مواظب خودت باش دوستم سوره والعصر زیاد بخون آروم وصبورت میکنه میبوسمتون مواظب خودتون باشید
مامان فرزانه
1 آبان 93 21:57
سلام محیا خانم خبر ناراحت کننده ای بود از تو وبلاگ پرنیا متوجه شدم.خدابهتون صبر بده
خواهرفرناز
2 آبان 93 15:04
عزیزم سلام از وبلاگ پرنیا جون تا خبرفوت همسرتون را خواندم اومدم خیلی ناراحت شدم خدابهتون صبر بده انشالا غم اخرتون باشه وظیفه سنگینی روی دوش شماست که حتما با کمک خدا میتوانید انجامش بدین فقط از دستم دعا بر میاد
مامان آینده
5 آبان 93 17:57
سلام. من اولین بار اومدم وبتون و ... واقعأ متأسفم.براتون آرزوی صبر و بردباری دارم تا بتونین دینای نازنین رو بزرگش کنین.
خاله جون
5 آبان 93 20:36
چی؟چرا؟ وای عزیزم خدا بهت صبر بده چطور این اتفاق افتاد؟الهی بمیرم برات.دای دینا خوبه؟ دلتنگی نمیکنه؟خودت خوبی؟
مامان مریم
7 دی 93 3:14
متاسفم .دوست عزیزم.....خیلی تنم لرزید.....خداوند بهت صبوری بده عزیزم تا جای خالی بابای دینا جون رو واسش پر کنی.....
افسانه
30 فروردین 94 17:02
سلام گلم نمیدونم چرا نمیای آپ کنی وب دردونتو؟؟ولی خدا به آدما صبر زیاد داده باید ازش استفاده کنی و قوی باشی برای دخترت،بزرگ شدنش و آیندش بیا و خاطراتشو ثبت کن تا بیاد داشته باشه لحظه لحظه هایی رو که با اینکه هنوز قلبت سنگینه از این داغ ولی برای دخترت مینویسی خدا رحمتش کنه عزیزم نمیتونم بگم درکت میکنم که خدا این بلا رو واسه هیچکس نیاره که عشقش ستون خانوادش از کنارش بره به امید آینده ای روشن برای شما و دختر قشنگت