پدر
پدر یعنی:اون کسی که هنگام تراشیدن موی کودک مبتلا به سرطانش گریه ی فرزندش رو دید ماشین رو داد دستش در حالیکه چشمانش پراز گریه بود گفت:حالا تو موهای منو بتراش
پدر یعنی:کسی که "نمیتوانم"را زیاد در چمانش دیدیم ولی هرگز از زبانش نشنیدیم
پدر یعنی:اونی که کف تموم شهر رو جارو میزنه که زن و بچه اش کف خونه کسی رو جارو نزنه
پدر یعنی:اونی که هروقت می گفت( درست میشه) تمام نگرانی هایمان به یکباره رنگ میباخت
پدر یعنی:اونی که وقتی پشت سرش از پله ها میای پایین و میبینی چقدر آهسته میره میفهمی پیر شده! وقتی داره صورتش و اصلاح میکنه و دستش میلرزه میفهمیپیرشده! وقتی بعد غذا یه مشت دارو میخوره میفهمی چقدر درد داره اما هیچی نمیگه...!و وقتی میفهمی نصف موهای سفیدش به خاطر غصه های تو هستش دلت میخخواد بمیری.خورشید هر روز دیرتر از پدرم بیدار میشود اما زودتر از او به خانه بر میگردد.