دینادینا، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 2 روز سن داره

دردونه ما دینا

یک پست طولانی تابستانه

1392/7/1 17:00
نویسنده : محیا
621 بازدید
اشتراک گذاری

دختر نازم در این پست از ماه آخر تابستون 92 برات مینویسم.

 

یه شب که با عمه اینا رفتیم پارک.

 

 

دینا و پرنیا کوچولو.

 

 

یکروز من حسابی مشغول کار بودم البته حواسم به تو بود ولی موقعی ازت غافل شدم صدام کردی مامان

کمک مامان کمک من هم ترسیدم دویدم طرف اتاق هرچی گشتم پیدات نکردم یکدفعه چشمم خورد

بالای کمد دیدم رفتی بالای کمدت و داری من و نگاه میکنی میخندی من از تعجب این شکلی شدمتعجبعصبانی

 

چند روز آخر ماه شهریور هم مهمون داشتیم خاله بابا از ساوه اومده بودن خونمون هفته آخر حسابی

سرگرم بودی.من چون خیلی کار داشتم زیاد نتونستم از تو عرفان و پارسا عکس بندازم.تو همین روزا بود

که موهاتو هم کوتاه کردم شدی مثل پسرا.آخه موهات داشت میریخت.

اینجا خونه مامان جون.با عرفان و پارسا.ژست این عکسارو آقا عرفان دستور داد.

 

یک شب هم همه باهم رفتیم شهربازی.

 

 

اینم از دسر هایی که برای مهمونی درست کردم.خودم خیلی خوشم اومد ولی ژله خاکشیر شل شده بود .

 

ژله چند رنگ

 

ژله خاکشیر

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

مامان فهیمه
24 مهر 92 16:12
اوووووووووووف چه ژله ی خوشگل و خوشمزه ای آفرین به مامان خانوم هنرمند
107....
27 مهر 92 8:08
زندگي .........!!!!!! . . زندگي ارام زندگي شيرين زندگي ارام و شيرين، در کنار پدر، مادر، خواهر و برادر . . قـالی بـزرگی است، زنـدگی ... ......!!!!!!!!! هر هزارسال، یک بار فرشته ها قالی جهان را در هفت آسمان می تکانند تا گرد وخاک هزارساله اش بریزد . . و هر بار با خود می گویند: این نیست قالی که انسان قرار بود ببافد .....!!!!!!!! . . این فرش فاجعه است.....!!!!! اري فاجعه است، مي خندي ( هه هه هه ) بايد گريست . . با زمینه سرخ خون و حاشیه های کبود معصیت با طرح های گناه و نقش برجسته های ستم... ..........!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! . . فرشته ها گریه می کنند و قالی آدم را می تکانند و دوباره با اندوه بر زمین پهنش می کنند. رنگ در رنگ.. گره در گره.. نقش در نقش..................!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! . . قالی بزرگی است، زندگی........!!!!!!!!! که تو می بافی و من می بافم و او می بافد همه بافنده ایم می بافیم و نقش می زنیم .........!!!!!!!!!!!!!!! . . می بافیم و رج به رج بالا می بریم می بافیم و می گستریم . . دار این جهان را خدا به پا کرد. و خدا بود که فرمود: ببافید و آدم نخستین گره را بر پود زندگی زد. هر که آمد گره ای تازه زد و رنگی ریخت و طرحی بافت............!!!!!!!!! . . چنین شد، که قالی آدمی رنگ رنگ شد آمیزه ای از زیبا و نازیبا... سایه روشنی از گناه و صواب..............!!!!!!!!!!!!!!! . . گره تو هم بر این قالی خواهد ماند طرح و نقشت نیز... و هزارها سال بعد آدمیان برفرشی خواهند زیست که گوشه ای از آن را تو بافته ای.........!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! . . کاش گوشه اي را که سهم توست زیبا تر ببافی.. ...........!!!!!!!!!!!!!!!!! بياييد همه باهم، براي بيماران سرطاني دعا کنيم
Raha
21 آبان 92 16:11
vaaaay manam miKham aVarin mahYa khanoOme honarmand مرسی