همسرم
او نقطه روشن زندگیم است.تا وقتی که چراغ خونه روشن است و جای جای خانه با کلام او جان می گیرد.
هروقت که او مریض می شود یا اوقاتش تلخ می شود همه چیز بهم می ریزد.گیج می شوم وسرنخ زندگی از دستم خارج می شود.
برای اینکه او همیشه روی پا باشد و به خانه زندگی بببخشد باید همگی من وتو ای فرزندم برای رفاه حال او تلاش کنیم.
فکر میکنم او می داند چقدر که دوستش داریم ولی من که رو در رویش قرار می گیرم نمی توانم به او بگویم:
"چقدر دوستش دارم!" "او دنیای دوست داشتنی است.".
او موجود قابل احترامی است نه تنها به عنوان پدر فرزندانم بلکه به عنوان شریک زندگی.مونس تنهایی هایم یاری گر دوران مشکلاتم و این که اگر او نباشد...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی